مهرسانامهرسانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

مهرسانا جون

غم از دست دادن سارا

سارا نوه عموی بابایی میشد ٦سالی بود که سرطان داشت . اونم از یه سردرد شروع شد که باهیچ آسپرینی خوب نشد بعد ازیه سیتی اسکن فهمیدن که مشکل اساسیه بااین وضع گرونی دارو و نایاب بودنش و مناسب نبودن وضع مالیشون این مدت تحت درمان بود ...تو ماه رمضان بابای بابایی به علت کهولت سن فوت کرد. تومراسم چهلم بابای بابایی بودیم .البته به علت مریضی سارا عموی سارا (حسین)تصمیم گرفته بود تا سارا زنده است مراسم عروسی بگیره به همین خاطر قبل از مراسم چهلم اومدن خونه بابایی تا اجازه بگیرن برا جشن و بعد از مراسم چهل تصمیم بود یه جشن عروسی داشته باشیم که صبح روز چهلم خبردادن که سارا توکما رفته و ٣٠% زنده است. یه شوک بدی به همه باز وارد شدمراسم عروسی...
28 مرداد 1392

مهرسانا و آقای حاجیلو

جاتون خالی افطاری  دعوت شدیم ازاونجایی که مهرسانا علاقه خاصی به فوضولی تو همه چی روداره تو کار مجری برنامه هم میخواست دخالت کنه از قرعه کشی گرفته تا..... ...
19 مرداد 1392
1